از على بن
ابراهيم با اسناد به امام باقر (ع) از امير المؤمنين (ع) روايت شده است كه خداوند
فرمود: وقتى كه خداى متعال اراده كرد كه خلقتى را به دست قدرت خود ايجاد كند، و
اين امر بعد از گذشت هفت هزار سال از خلقت جنّ و نسناس در زمين بود آنگاه خداوند از طبقات آسمانها پرده برداشت و به ملائكه
فرمود: به زمين بنگريد و اهل آن را ببينيد، پس وقتى كه نگاه كردند و
اعمال معصيت آميز آنها را ديدند، بر ايشان بسيار دشوار بود.
آن وقت گفتند:
پروردگارا تو عزيز و قادرى و اينها خلق ضعيف تو هستند كه با روزى تو زندگى مى كنند
ولى تو را نافرمانى و معصيت مى نمايند و تو از آنها انتقام نمى گيرى.
وقتى كه
پروردگار سخن آنان را شنيد فرمود: من مى خواهم در زمين جانشينى قرار دهم كه حجت من
در زمين من باشد.
ملائكه گفتند: تو منزّهى از اينكه در زمين موجودى را بيافرينى كه
همان طور كه جنّيان در زمين فساد مى كردند، در آن فساد و و خونريزى كنند، پس اين
خليفه را از ما قرار بده چون ما تو را معصيت و نافرمانى نكرده و تو را به ستايشت
تسبيح مى گوئيم و تقديس مى نمائيم.
آنگاه خداى عزّ و جل فرمود: همانا من چيزى را
مى دانم كه شما نمى دانيد، اراده كرده ام كه به دست قدرت خود خلقى را بيافرينم، و
از ذريّه او پيامبران و بندگان صالح و امامان هدايت يافته اى قرار دهم و آنها را
جانشينان خود بر خلقم در زمين قرار دهم و زمين خود را از لوث نسناس پاكيزه سازم و
جنّيان عصيانگر را منتقل كرده و آنها را در هوا و در اقطار زمين سكونت دهم و بين
آنها و خلقم حجابى قرار دهم.
سپس ملائكه گفتند: اى پروردگار ما هر چه مايلى به
انجام برسان، پس خدا آنها را به مقدار پانصد سال از عرش دور كرد، امّا آنان به عرش
الهى پناهنده شدند و خداوند با نظر رحمت به ايشان نگريست و بيت المعمور را براى
ايشان قرار داد و فرمود: در اطراف آن طواف كنيد، پس خدا بيت
المعمور را محل توبه اهل آسمان و كعبه را محل توبه و رجوع اهل زمين قرار داده است،
تا آنجا كه فرمود: آنگاه خداى سبحان مشتى از گل را بر گرفت و طبايع چهارگانه (صفرا،
سوداء، بلغم، خون) در آن قرار داد، پس از ناحيه سوداء و باد براى بشر شهوت زنان و
درازى آرزو و حرص لازم مىآيد و از ناحيه بلغم ميل به خوراك و شراب و نيكى و
بردبارى و مدارا لازم مىآيد و از ناحيه تلخى و صفراء غضب و نادانى و شيطنت و
زورگويى و سركشى و عجله حادث مىشود و از ناحيه خون، شهوت به زنان و لذاّت ديگر و
ارتكاب محرّمات و شهوات لازم مى آيد.
قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص:
43
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر