كتاب (علل
الشرائع) با اسناد به زاره مى گويد: از امام صادق (ع) سؤال شد كه برخى از مردم
هستند كه مى گويند: خداوند تبارك و تعالى به آدم (ع) وحى كرد كه دختران خود را به
عقد پسرانش در آورد و همه اين خلق اصلشان از ازدواج خواهر و برادر نشأت گرفته است،
امام صادق (ع) فرمود: منزّه است خدا از اين سخن تنزيهى بسيار بزرگ، كسانى كه چنين
كلامى مى گويند در واقع مى خواهند بگويند خداوند برگزيدگان خلقش و پدر انبياء خود
را از حرام آفريده و قدرت ايجاد آنها از راه حلال را نداشته است، خداوند تعالى اين
چنين خبر داده كه حتّى بعضى از حيوانات هم از ازدواج با خواهر خود بيزارى
مى جويند.
آنگاه از
آن حضرت در باره كيفيّت خلقت حوّا سؤال شد و گفته شد: بعضى از مردم مى گويند
خداوند حوّآ را از دنده چپ و پايينى آدم خلق كرده است.
امام صادق
(ع) مجددا خداوند را تنزيه كرده و فرمود: آيا خداوند قدرت نداشت كه حوّا را از غير
دنده آدم خلق كند؟ و به اين ترتيب بعضى از متكلّمين بگويند: آدم با قسمتى از بدن
خود ازدواج كرده است؟ خداوند بين ما و ايشان حكم كند.
سپس فرمود: خداوند تعالى
وقتى كه آدم را از گل آفريد، ملائكه را مأمور به سجده او نمود و آن وقت خواب را بر
او مستولى كرد، سپس براى آدم به خلق جديدى پرداخت و آن وقت حوّا به حركت در آمد و
آدم از جنبش او بيدار شد و وقتى آدم به او نظر كرد او را با سيمايى بسيار زيبا و
شبيه خود ديد و مشاهده كرد كه او به زبان خودش تكلّم مى كند، پس به او گفت: تو
كيستى؟ حوّا گفت: من مخلوقى هستم كه همان طور كه مى بينى، خدا مرا آفريده، پس آدم
گفت: پروردگارا اين مخلوق زيبا كيست كه من به نزديكى با او و نظر به او مأنوس
شده ام، فرمود: اين كنيز من حوّاست، آيا دوست دارى كه همراه و انيس تو باشد و با
تو سخن بگويد و امر تو را مطيع باشد؟ گفت: بله،
خداوندا تا وقتى زنده ام تو را از اين بابت شكر و سپاس مى گويم، آن وقت خداوند
خطبه نكاح آدم و حوّا را جارى كرد و خداوند نيروى شهوت را در آن دو ايجاد نمود،
آدم گفت: خداوندا چگونه رضايت تو را در اين باره بدست آورم؟
فرمود:
رضايت من در اين است كه معالم دين مرا به او تعليم دهى، آن وقت آدم به حوّا گفت:
نزديك من بيا، حوّا گفت: نه بلكه تو به نزد من بيا و خداوند به آدم امر كرد كه
برخاسته و بسوى او برود و اگر چنين نبود هر آينه همواره زنان به خواستگارى مردان
مى رفتند، اين بود قصه خلقت حوّا كه سلام خدا بر او باد.
سپس آغاز
نموده تا كيفيت ايجاد نسل را براى ما بيان كند و فرمود: همانا آدم حوّا را هفتاد
شكم باردار نمود كه در هر شكم يك پسر و يك دختر بود تا اينكه هابيل بدست قابيل
كشته شد و آدم در مرگ او آنقدر بي تابى كرد كه تصميم گرفت پنجاه سال از حوّا دورى
گزيند، امّا وقتى كه جزع او كاهش يافت با حوّا در آميخت و خداوند در يك شكم به او
(شيث) را عطا كرد و شيث همتا و جفتى در شكم مادر نداشت و وقتى شيث به سن ازدواج
رسيد خداوند حوريه زيبايى بنام نزله را در روز پنج شنبه از آسمان فرستاد و به آدم
امر كرد كه او را به ازدواج شيث در آورد و آدم آنها را به عقد ازدواج هم در آورد و
فرداى آن روز حوريه ديگرى به نام (منزله) از آسمان نازل شد و خداوند امر كرد كه
آدم او را به (يافث) فرزند ديگر خود تزويج كند، آنگاه شيث صاحب يك پسر شد و يافث
صاحب يك دختر و وقتى به سن ادراك و بلوغ رسيدند خداوند امر كرد كه آن پسر و دختر
با هم ازدواج كنند و از ازدواج آنها نسل پاك از انبياء و فرستادگان پا به عرصه
وجود نهادند.
پس از اين
گفتار آنها كه ازدواج خواهر و برادر را جايز مى شمارند به خدا پناه مى بريم، و از
آن حضرت (ع) نقل شده كه فرمود: آدم شيث هبة اللَّه را وصىّ خود قرار داد و شيث
پسرش شيبان را وصىّ خود نمود و اين پسر فرزند (منزله) حوريه بهشتى بود كه خداوند
آن را از بهشت براى تزويج پسر آدم فرستاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر