۱۳۹۴ فروردین ۱۶, یکشنبه

ماجرای خلقت حوا و فرزندان آنان و پاسخ به شبهات مربوطه

كتاب (علل الشرائع) با اسناد به زاره مى‏ گويد: از امام صادق (ع) سؤال شد كه برخى از مردم هستند كه مى‏ گويند: خداوند تبارك و تعالى به آدم (ع) وحى كرد كه دختران خود را به عقد پسرانش در آورد و همه اين خلق اصلشان از ازدواج خواهر و برادر نشأت گرفته است، امام صادق (ع) فرمود: منزّه است خدا از اين سخن تنزيهى بسيار بزرگ، كسانى كه چنين كلامى مى‏ گويند در واقع مى‏ خواهند بگويند خداوند برگزيدگان خلقش و پدر انبياء خود را از حرام آفريده و قدرت ايجاد آنها از راه حلال را نداشته است، خداوند تعالى اين چنين خبر داده كه حتّى بعضى از حيوانات هم از ازدواج با خواهر خود بيزارى مى‏ جويند.
آنگاه از آن حضرت در باره كيفيّت خلقت حوّا سؤال شد و گفته شد: بعضى از مردم مى‏ گويند خداوند حوّآ را از دنده چپ و پايينى آدم خلق كرده است.
امام صادق (ع) مجددا خداوند را تنزيه كرده و فرمود: آيا خداوند قدرت نداشت كه حوّا را از غير دنده آدم خلق كند؟ و به اين ترتيب بعضى از متكلّمين بگويند: آدم با قسمتى از بدن خود ازدواج كرده است؟ خداوند بين ما و ايشان حكم كند.
سپس فرمود: خداوند تعالى وقتى كه آدم را از گل آفريد، ملائكه را مأمور به سجده او نمود و آن وقت خواب را بر او مستولى كرد، سپس براى آدم به خلق جديدى پرداخت و آن وقت حوّا به حركت در آمد و آدم از جنبش او بيدار شد و وقتى آدم به او نظر كرد او را با سيمايى بسيار زيبا و شبيه خود ديد و مشاهده كرد كه او به زبان خودش تكلّم مى ‏كند، پس به او گفت: تو كيستى؟ حوّا گفت: من مخلوقى هستم كه همان طور كه مى‏ بينى، خدا مرا آفريده، پس آدم گفت: پروردگارا اين مخلوق زيبا كيست كه من به نزديكى با او و نظر به او مأنوس شده‏ ام، فرمود: اين كنيز من حوّاست، آيا دوست دارى كه همراه و انيس تو باشد و با تو سخن بگويد و امر تو را مطيع باشد؟ گفت: بله، خداوندا تا وقتى زنده ‏ام تو را از اين بابت شكر و سپاس مى‏ گويم، آن وقت خداوند خطبه نكاح آدم و حوّا را جارى كرد و خداوند نيروى شهوت را در آن دو ايجاد نمود، آدم گفت: خداوندا چگونه رضايت تو را در اين باره بدست آورم؟
فرمود: رضايت من در اين است كه معالم دين مرا به او تعليم دهى، آن وقت آدم به حوّا گفت: نزديك من بيا، حوّا گفت: نه بلكه تو به نزد من بيا و خداوند به آدم امر كرد كه برخاسته و بسوى او برود و اگر چنين نبود هر آينه همواره زنان به خواستگارى مردان مى‏ رفتند، اين بود قصه خلقت حوّا كه سلام خدا بر او باد.

سپس آغاز نموده تا كيفيت ايجاد نسل را براى ما بيان كند و فرمود: همانا آدم حوّا را هفتاد شكم باردار نمود كه در هر شكم يك پسر و يك دختر بود تا اينكه هابيل بدست قابيل كشته شد و آدم در مرگ او آنقدر بي تابى كرد كه تصميم گرفت پنجاه سال از حوّا دورى گزيند، امّا وقتى كه جزع او كاهش يافت با حوّا در آميخت و خداوند در يك شكم به او (شيث) را عطا كرد و شيث همتا و جفتى در شكم مادر نداشت و وقتى شيث به سن ازدواج رسيد خداوند حوريه زيبايى بنام نزله را در روز پنج شنبه از آسمان فرستاد و به آدم امر كرد كه او را به ازدواج شيث در آورد و آدم آنها را به عقد ازدواج هم در آورد و فرداى آن روز حوريه ديگرى به نام (منزله) از آسمان نازل شد و خداوند امر كرد كه آدم او را به (يافث) فرزند ديگر خود تزويج‏ كند، آنگاه شيث صاحب يك پسر شد و يافث صاحب يك دختر و وقتى به سن ادراك و بلوغ رسيدند خداوند امر كرد كه آن پسر و دختر با هم ازدواج كنند و از ازدواج آنها نسل پاك از انبياء و فرستادگان پا به عرصه وجود نهادند.
پس از اين گفتار آنها كه ازدواج خواهر و برادر را جايز مى ‏شمارند به خدا پناه مى ‏بريم، و از آن حضرت (ع) نقل شده كه فرمود: آدم شيث هبة اللَّه را وصىّ خود قرار داد و شيث پسرش شيبان را وصىّ خود نمود و اين پسر فرزند (منزله) حوريه بهشتى بود كه خداوند آن را از بهشت براى تزويج پسر آدم فرستاد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر