۱۳۹۴ تیر ۲۸, یکشنبه

ماجرای پیدا شدن قبر حضرت علی (ع) - برگرفته از کتاب شب های پیشاور تالیف سلطان الواعظین شیرازی

چون شهادت حضرت علی (ع) در زمان خلافت معاویه و طغیان بنی امیه اتفاق افتاد و حضرت امیر وصیت فرمود: جسد مبارکش را شبانه و محرمانه دفن نمایند و حتی علامت معمولی هم بر روی قبر نگذارند و فقط عده قلیلی اصحاب خاص و فرزندان آن حضرت در موقع دفن حاضر بودند و صبح روز 21  رمضان برای آن که امر بر مردم مشتبه شود و محل قبر آن حضرت را ندانند دو محمل بستند یکی را به سمت مدینه و دیگری را به طرف مکه معظمه روانه نمودند، به همین جهت قبر مبارک آن حضرت سال ها پنهان بود و جز فرزندان آن حضرت و خواصی از اصحاب سر، کسی از مدفن و قبر آن بزرگوار خبری نداشت... تا زمان هارون الرشید خلیفه عباسی که روزی به صحرای نجف که نیزار و مرکز آهوان بود به شکار رفت. تازی ها و فهدها دسته آهوان را تعقیب نمودند  آنها بالای تلّ نجف پناه بردند. تازی ها و فهدها از تل بالا نرفتند، چندین مرتبه این عمل تکرار شد، یعنی تازی ها که عقب می رفتند آهوها پایین می آمدند همین که تعقیب می شدند باز به پناه به تل می بردند. خلیفه فهمید که باید در این مکان سرّی باشد که تازی ها بالا نمی روند. فرستاد پیرمردی از اهل آنجا را یافته و نزد خلیفه آوردند. سؤال کرد در این تل چه سرّی است که تازی ها به دنبال آهوان بالا نمی روند؟
پیرمرد گفت: سرّش را من می دانم ولی ایمن از گفتن نیستم؛ خلیفه امانش داد، گفت: با پدرم آمدم در بالای این تل زیارت و نماز کرد، گفتم اینجا چه چیز است؟ گفت با حضرت امام جعفر صادق (ع) اینجا به زیارت آمدیم و آن حضرت فرمود: اینجا قبر جدّ ما علی بن ابیطالب (ع) است که به زودی آشکار خواهد شد. خلیفه امر کرد آن محل را حفر کردند تا به علامت قبری رسیدند در آنجا لوحی دیدند که بر آن به خط سریانی دو سطر نقش شده بود، ترجمه نمودند، این کلمات معنی شد: بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما حَفَرهُ نوحُ النَّبی لِعَلیّ وَصیّ مُحمّدٍ قَبلَ الطّوفانِ بِسَبعِ مِأ عامٍ (به نام خداوند بخشایشگر مهربان، این قبری است که نوح پیامبر برای علی وصیّ محمدقبل از طوفان به هفتصد سال حفر کرد). هارون احترام کرد و امر کرد خاک ها را به جای خود ریختند، پیاده شد وضو گرفت و دو رکعت نماز گذارد و گریه بسیاری کرد و خود را به خاک قبر مطهر غلطانید.
آنگاه امر کرد شرحی خدمت موسی بن جعفر (ع) که در مدینه حضور داشت، نوشتند و از این قضیه سؤال کردند، حضرت در جواب مرقوم داشتند: بلی همان جا قبر جدّ بزرگوارم امیرالمومنین (ع) است. هارون امر کرد با سنگ، بنایی بر قبر آن حضرت ساختند که معروف شد به «تحجیر هارونی» این خبر در اطراف شهرت پیدا نمود و مؤمنین از اطراف «شدّ رحال» نموده به زیارت آن حضرت می آمدند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر